دوره ی سوگ

دوره سوگ-دکتر شقایق بازرگان

تعریف سوگ

سوگ پاسخ به تجربه فقدان یک فرد محبوب است که فوت کرده است. فقدان یک دوست، عضوی از خانواده و یا هر فرد محبوب دیگری، بازماندگان را با طیفی از احساسات دشوار و پیچیده و حتی متناقض مواجه می کند. بلافاصله با مدتی بعد از فقدان یک دوره داغ دیدگی آغاز می شود. علایم سوگ بسته به عوامل فردی اجتماعی مذهبی و فرهنگی می تواند متفاوت تجربه شود.

برخی نشانه ها و علایم مشخص داغ دیدگی عبارتند از :

1. علایم عاطفی: احساس ناراحتی، خشم، گناه، اضطراب، خستگی، غم و اندوه، گریه و زاری، تحریک پذیری، بیقراری، آشفتگی هیجانی

۲. علایم جسمی: شامل بی حسی، شوک، کاهش انرژی، ضعف در عضلات، سردرد، تهوع، حساسیت به صدا، خشکی گلو و دهان، احساس سنگینی قفسه سینه، کوتاه شدن تنفس، بیخوابی، تغییر اشتها، آه کشیدن مکرر

٣. علایم شناختی: شامل گیجی، کاهش تمرکز و قدرت تفکر، اشتغال ذهنی و گاها تجربیات ویژه مانند توهم شنوایی از صدای متوفی، احساس گسست از واقعیت و …

و نهایتا تمامی علایم ذکر شده منجر به کاهش توانایی فرد برای انجام فعالیت های روزانه می گردد.

 پروسه سوگ نرمال، آگاهی فرد داغدار از واقعیت مرگ است که چه بسا گاهی با علائم افسردگی کوتاه مدت شباهت هایی داشته باشد. طول مدت این علایم و نحوه ابراز آن در گروه های مختلف فرهنگی و حتی درون یک گروه فرهنگی تفاوتهای زیادی دارد. نهایتا علایم ذکر شده طی ۲ الی ۴ ماه و حداکثر ۶ ماه رو به بهبود می گذارد و فرد به تدریج به زندگی عادی بر می گردد. با وجود اینکه واقعیت فقدان را پذیرفته است. علی رغم طیف گسترده احساسات تجربه شده در حین فرایند سوگ و دشوار بودن تصور ادامه زندگی عادی، در اکثر موارد تسکین و کاهش علایم به تدریج اتفاق خواهد افتاد که این موضوع نشانه ی عبور تدریجی از چنین وضعیتی و طی شدن فرایند سوگ نرمال می باشد.

باید ذکر کرد اگرچه واکنش های هیجانی افراد سوگوار در اکثر موارد مشترک است اما هیچ ساختار مشخصی برای این فرایند به صورت قطعی وجود ندارد. ولی در اکثر موارد با گذشت هفته ها تا ماه ها پس از وقوع فقدان، التهاب روانی و آشفتگی فرد بازمانده کاهش و فرد در صدد پذیرش و بازگشت به مسیر امید قرار می گیرد. هرچند حتی پس از ۶ ماه نیز یادآوری های دردناک فقدان سبب بروز بعضی از علایم خواهد شد. در ادامه توضیحی بعضی از انواع سوگ غیر طبیعی تفاوت سوگ با افسردگی خواهیم گفت

 

سوگ کمپلیکه و غیر نرمال :

1. واکنش سوگ مزمن : بیمار پس از زمان طولانی همچنان نتوانسته به سیر زندگی عادی بازگردد. این موارد بیشتر در رابطه بسیار نزدیک و توام با وابستگی بین فرد سوگوار و متوفی و یا در شرایط عدم حمایت اجتماعی عدم دسترسی به دوستان و بستگان اتفاق می افتد.

۲. سوگ تاخیری : نبود یا مهار پاسخ هیجانی مناسب و به موقع از نظر زمانی.

٣. سوگ تشدید یافته : سوگواری بیش از حد متعارف که گاهی منجر به سایر تشخیص های روانپزشکی مانند بیماری های اضطرابی، PTSD، افسردگی خواهد شد و گاهی نیازمند مداخله دارویی می باشد. این نوع سوگ اغلب به دنبال مرگ های غیر منتظره و ناگهانی اتفاق می افتد و سبب انزوای فرد می گردد.

۴. سوگ پنهانی : فرد از وجود ارتباط علایمش با سوگ فرد متوفی نا آگاه است و اکثرا علایم به صورت غیر عاطفی و غیر خلقی و به صورت علایم و بیماری های مدیکال تجربه می شود و این نوع سوگ علایم مختل کننده ای دارد که بیشتر در مردان مسن که همسر خود را از دست داده اند، دیده می شود.

۵. سوگ تروماتیک : که هم مزمن است و هم تشدید یافته شامل تالم و غم شدید همراه با گریه و زاری و اشتیاق مداوم برای دیدن دوباره فرد متوفی، اشتغال ذهنی راجعه و مزاحم در مورد فقدان همراه می باشد. این حالت از سوگ در بیماران روانپزشکی شایع است.

به طور کلی سوگ غیر نرمال بیشتر در مواقعی اتفاق می افتد که فرد فرایند سوگواری عادی را طی نمیکند یا فاقد حمایت های اجتماعی معمول می باشد و یا زمان سوگ طولانی تر از حالت عادی باشد، و یا فرد نتواند به عملکرد روزنامه زندگی خود بازگردد و تداخل جدی با سیر زندگی خود و اطرافیان داشته باشد. به عبارتی این سوگ هنگامی رخ می دهد که سوگواری ناقص یا ناتمام باشد و فرد در مراسم خاکسپاری و ترحیم شرکت نکرده و یا اجتناب کرده باشد، و یا اینکه پدیده فقدان را نپذیرفته و در انکار باشد، نوع مرگ متوفی غیر منتظره و ناگهانی باشد یا فرد چند نفر را همزمان از دست داده باشد. نگاه بیمار و نوع وابستگی وی به متوفی نیز از جمله عواملی است که میتواند مانع از طی شدن روند طبیعی سوگ گردد. همچنین سابقه اضطراب، افسردگی یا آسیب های روانشناختی فرد بازمانده نیز در این زمینه موثر است. از جمله نشانه های سوگ غیر نرمال می توان به عدم تغییر محیط به همان صورت زمانی که متوفی زنده بوده ( و ایجاد اختلال در زندگی عادی خانواده ) و یا عدم صحبت در باره مرگ و موضوعات پیرامون آن اشاره کرد.

دوره سوگ- دکتر شقایق بازرگان

تفاوت سوگ با افسردگی اساسی:

• سوگ ممکن است گاهی واجد ملاک های افسردگی باشد اما به ندرت در بازمانده احساسات مرضی گناه و بی ارزشی، فکر خودکشی، کندی روانی حرکتی و روان پریشی دیده می شود. فرد سوگوار احساس غمگینی اش بر اثر فکر کردن به متوفی یا برخورد با آثار و خاطرات وی آغاز می شود. اختلال عملکردش موقت و خفیف است و سابقه افسردگی در فرد یا خانواده وجود ندارد ضمن اینکه علایم معمولا ظرف دو ماه نخست فقدان شروع و معمولا کمتر از دو ماه طول می کشد. در واقع سوگ تجربه ای است که حاوی هیجانات منفی و مثبت می باشد. سیال و متغیر است و شدت هیجان در آن نوسان دارد و گاهی وابسته به محرک های درونی و بیرونی تسلی می یابد. در نهایت نیز انطباق هیجانی شناختی و رفتاری رخ می دهد و فرد می تواند در نهایت به زندگی رضایت بخش خود بازگردد.

اما در افسردگی اساسی فرد خود را ضعیف، بد و دارای عیب می داند و احساس ناراحتی اغلب خود به خود ایجاد شده و ربطی به متوفی و دیدن آثار وی ندارد. در هر زمانی می تواند رخ دهد. افسردگی نافذ تر و پایدار تر از سوگ است و عملا مجموعه علایمی ثابت و ناتوان کننده است که احساسات مثبت در آن کمتر است. در افسردگی دوره ای طول کشیده و پایدار از خلق پایین وجود دارد و از لحاظ بالینی ناراحتی قابل توجه عملکردی در عملکرد فردی تحصیلی و شغلی فرد ایجاد می شود. همچنین احتمال سابقه افسردگی اساسی در فرد یا اعضای خانواده وجود دارد. برخلاف داغ دیدگی علایمی همچون اشتغال ذهنی مرضی با بی ارزشی، افکار خودکشی، علایم روان پریشی و یا کندی روانی حرکتی ممکن است وجود داشته باشد.

اگرچه پیش بینی اینکه فرد سوگوار در نهایت به سمت افسردگی می رود یا خیر دشوار است اما بعضی عوامل خطر وجود دارد که نشان از احتمال ابتلای بالاتر به افسردگی اساسی می دهد. همچون سابقه افسردگی در فرد، شبکه حمایتی اجتماعی ضعیف، وجود واکنش های شدید افسردگی در نخستین مراحل سوگ، وجود مشکلاتی مرتبط با سوء مصرف الکل یا مواد و …