پرش به محتوا

سندروم شکست عشقی

ممکن است عشق، از حیرت انگیز ترین و در عین حال دردناک ترین هیجانی باشد که تجربه می کنیم. درد عاطفی ناشی از قلب شکسته ممکن است به سندرم ضربه عشقی بینجامد. این سندرم به عنوان یک ماهیت بالینی مجزا با منظومه ی واحدی از علایم بروز می کند پیش از این ضربه عشقی را نوعی اختلال رایج روان پزشکی مثل افسردگی یا « اختلالات انطباقی» در نظر می گرفتند. البته این اختلالات، علایم منحصر به فرد ناشی از ضربه عشقی را آن طور که باید توصیف نمی کند. لازم به ذکر است که گاهی سندرم ضربه عشقی با طیف وسیعی از موقعیت های بالینی مانند افسردگی، سوء مصرف مواد و الكل همراه می گردد. پس از شنیدن داستان جان، بعضی مردم ممکن است طرفدار چیزی باشند که متخصصان بهداشت روانی حمایتگرا آن را «راهکار مدیریت مراقبتی برای مشکلات سلامت روان» می نامند که با تندی به مراجع می گویند: « بسه! خوب شو دیگه!» هر چند، چنین نگرشی عدم توجه به شدت و دوام بالقوه برخی از موارد سندرم ضربه عشقی را نشان می دهد. این نوع نگرش مانند این است که به شخصی که مبتلا به فشار خون بالاست به تندی گفته شود که آن را پایین بیاور. این شیوه درمانی کارآمدی مؤثر را ندارد! مبتلایان به این سندرم از این که نمی توانند به تنهایی بهبود یابند احساس شرم همراه با یأس و ناامیدی دارند. اگر چه بیشتر سندرم های ضربه عشقی کوتاه مدت هستند، بعضی از آنها پایدار و ماندگارند. 

متأسفانه برخی مردم سندرم ضربه عشقی را بی اهمیت می دانند. سندرم ضربه عشقی وضعیت پیچیده و مهمی است که نباید افراد غیر حرفه ای و متخصصان بهداشت روان کم اهمیت تلقی اش کنند. برای اغلب مردم این که به تندی گفته شود: «بسه! خوب شو دیگه!» اثرگذار نیست. این شیوه فقط به تشدید ناراحتی مراجع و احساس بی کفایتی او به علت نگرانی از چیزی که «باید قادر باشند که بر آن غلبه کنند» منجر می شود. ماهیت سندرم ضربه عشقی ویژگی اصلی سندرم ضربه عشقی، بروز نشانه ها بعد از وقوع رویداد ضربه عشقی است. ابتدا افراد این ضربه را به صورت «شوک» تجربه می کنند، زیرا ضربه عشقی باعث فروپاشی انتظارات، آرزوها، امیدها و احساس امنیت فرد از رابطه می شود. شوک، اغلب با حس بيم، وحشت، ترس و درماندگی همراه است، دقیقا شبیه احساساتی که افراد هنگام وقوع رویدادهای آسیب زا مثل مرگ (خطر تهدید مرگ) تجربه می کنند. در این سندرم، رویداد ضربه عشقی به صورت استرس شدیدی تجربه می شود و به نوعی آسیب زاست. علت به کارگیری واژه «آسیب زا » این است که فرد بلافاصله پس از درک ضربه، به ناراحتی های عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی شدیدی دچار می شود، مانند افزایش ضربان قلب، تشنج، گرگرفتگی، ناراحتی گوارشی، حالت تهوع، اسهال و تب و لرز. همان طور که قبلا گفته شد، ضربه عشقی باید نوعی رویداد استرس زا در نظر گرفته شود. 

در چنین رویدادی، توانایی پردازش ذهنی فرد مختل و به احساس اضطراب، ناامیدی و یأس منجر می شود. رویداد ضربه ی عشقی باعث استرس می شود و در فرد احساس ناتوانی در کنترل و پیشگیری از رویدادها را ایجاد می کند. رویدادهایی که به سندرم ضربه عشقی منجر می شوند را می توان در دو گروه ضربه نوع یک و ضربه نوع دو طبقه بندی کرد. در ضربه نوع یک، اتفاقات، غیرمنتظره و ناگهانی هستند، به طوری که فرد احساس می کند مغلوب رویداد شده است. در ضربه نوع دو، رویدادها ماهیتی مزمن و تکرار شونده دارند و انتظارات فرد از سوی شریک عشقی اش مدام زیر پا گذاشته می شود. برای مثال ممکن است فرد در ضربه نوع دو، با خیانت های مکرر شریک عشقی خود مواجه شود، اما همچنان در رابطه باقی بماند. سندرم ضربه عشقی در هر دو نوع رخ می دهد. رویداد (رویدادها) ضربه عشقی موجب ترس، اضطراب و ناراحتی می شود که این هیجانات به دیگر محرکها و نشانه هایی که مستقیما ارتباطی با ضربه عشقی ندارند نیز تعمیم داده می شوند. مغز قادر به تمیز دادن برخی حالتها نیست، بین این که کدام محرک های محیطی یا محرکهای ذهنی درونی (علایم، یادآوری کننده) ها به طور معناداری با خاطره ضربه عشقی ارتباط پیدا می کند و کدام نشانه ها بی ضررند و ارتباط معناداری با ضربه عشقی ندارند. نشانه ها و علایم بی ارتباط با ضربه عشقی از طریق شرطی سازی کلاسیک با آشفتگی هیجانی و برانگیختگی ناشی از رویداد ضربه عشقی مرتبط می شود. سندرم ضربه عشقی یک تجربه ذهنی و درونی تکرارشونده است که مدام رویداد ضربه عشقی را «یادآوری» می کند.  

در سندرم ضربه عشقی، ممکن است دیگران درکی از چگونگی آسیب زا بودن این رویداد نداشته باشند. این یک تجربه کاملا شخصی است. وقتی سندرم ضربه عشقی فرد ارزیابی می شود، مهم است که مفهوم شخصی و ذهنی او از رویداد ضربه عشقی و همچنین پیامدهای ذهنی (روانی-عاطفی) و پیامدهای عینی (تأثیر گذاری رویداد بر موقعیت اجتماعی، تحصیلی و شغلی فرد) بررسی شود. برخی افراد هنگام قطع رابطه، سندرم ضربه عشقی را در کمترین میزان آن هم تجربه نمی کنند و حتی گاهی اوقات پس از قطع رابطه بسیار خوشحال به نظر می رسند.

ضربه عشقی-دکتر شقایق بازرگان

ضربه عشقی ناشی از تهدید ادارک شده نسبت به رابطه عشقی « ایده آل» است. هرچه فرد «عاشق تر» باشد یا تمایل او برای ادامه رابطه بیش تر باشد، به همان میزان شدت ضربه بیشتر می شود. این ضربه معمولا در افرادی که رابطه عاشقانه دارند رخ می دهد، اما گاهی اوقات بین اعضای خانواده (مثل والدین و فرزندان، خواهر و برادر یا دوستان صمیمی) یا دوستانی که هیچ رابطه عاشقانه ای ندارند نیز رخ می دهد. عوامل تهدیدزا عبارتند از: وجود رقیب برتر، طرد فرد از سوی شریک عشقی اش یا جدایی به واسطه بیماری، مرگ، خودکشی، مسافرت یا مهاجرت و غیره. ضربه عشقی می تواند به تصوری که فرد از «شریک عشقی» خود دارد ( مانند: وفادار، فداکار، مهربان، حامی و در دسترس) آسیب وارد کند. 

چنین تصوری بعد از کشف خیانت یا نقض تعهد در هم می شکند. من نمونه های دراماتیک سندرم ضربه عشقی را در مردانی دیده ام که پس از آگاهی از این که فرزندانشان نتیجه خیانت همسرشان هستند، تصور آنها از همسرشان ( برای مثال: وفاداری همسرشان) ، فرزندانشان کودکانی که آنها دوست داشته اند فرزندان بیولوژیکیشان باشند) و خودشان درهم شکسته است. مجموعه ای از نشانه ها و علایم سندرم ضربه عشقی در زیر بیان شده است. گاهی اوقات فقط بعضی از این علایم در فرد دیده می شود.

1. اولین واکنش فرد بعد از تجربه ضربه عشقی، آشفتگی عاطفی شدید است. این آشفتگی شامل ترس، اضطراب، غم، شرمگینی، کاهش اعتماد به نفس و خودکارآمدی، خشم و اندوه است. علاوه بر این ممکن است واکنش های جسمانی مانند تهوع، لرزش، سرگیجه، ضعف شدید و تب و لرز را نیز داشته باشد. برخی افراد با عدم پذیرش اتمام رابطه با انکار جدایی از عشقشان، این علایم را بروز نمی دهند. 

برخی دیگر از ضربه عشقی رنج می برند، اما به دلایلی در همان زمان فروپاشی رابطه، آشفتگی هیجانی زیادی را تجربه نمی کنند. در چنین مواردی «سندرم ضربه عشقی تأخیری» به وقوع می پیوندد و فرد تا مدتی بعد از این رویداد، واکنش فیزیکی و هیجانی مربوط به ضربه عشقی را بروز نخواهد داد.

2. ممکن است رویداد ضربه عشقی مکرر به شکل های زیر نیز تجربه شود: 

الف) مجموعه حوادث عود کننده و اجباری پیرامون رویداد ضربه عشقی.

ب) خواب های پریشان مرتبط با ضربه عشقی. 

پ) افکار و خیال پردازی های وسواس گونه در راستای ضربه عشقی عشقی. 

ت) هیجانات آسیب زای مرتبط با ضربه عشقی (مانند حسادت، غبطه، خشم، غضب، انتقام، اضطراب، ترس، بیم، افسردگی، «حملات شدید عاطفی»، بی ثباتی هیجانی). 

ث) آشفتگی هیجانی شدید هنگام مواجهه با محركات مرتبط با ضربه عشقی (مثل: خاطرات، آهنگها). 

ج) واکنش های فیزیکی (درونی یا بیرونی) در مواجهه با محرکات و خاطرات مرتبط با ضربه عشقی که شامل افزایش ضربان قلب، درد ناحیه شکمی، سرگیجه و حالت تهوع می شود. 

چ) این حس که ضربه عشقی دوباره بروز کند. (فلش بک) 

٣. اجتناب از تمام چیزهایی که موجب تداعی ضربه عشقی می شوند. مثلا تلاش برای اجتناب از افکار، احساسات و صحبت های مرتبط با رویداد و همچنین اجتناب از فعالیتهای مکان ها و افرادی که موجب تداعی حوادث مرتبط با ضربه عشقی می شوند. این اجتناب از موقعیت های اجتماعی باید مشخصا به رویداد ضربه عشقی مرتبط باشد. 

۴. بدبین شدن نسبت به روابط عاطفی آینده؛ یعنی همه روابط آتی با ناامیدی، درد هیجانی، ناخشنودی و خیانت به اتمام خواهند رسید.

 ۵. کاهش ظرفیت فرد برای تجربه احساسات عاشقانه یا ترس از دوباره عاشق شدن (برای مثال حتی فکر عاشق شدن هم فرد را بیمار می کند). حتی در صورت برقراری رابطه عاشقانه نمی خواهند خیلی درگیر رابطه شوند و از شریک عشقی خود فاصله می گیرند. همچنین ممکن است مدام به دنبال یافتن نقایص و معایب شریک عشقی خود باشند و به محض یافتن هر عیبی، ارزش فرد برای آنها کاسته می شود و دیگر شاید ترس از دست دادن شریک عشقی خود را نداشته باشند.

 ۶. افزایش علایم برانگیختگی هیجانی یا خشم (که بعدا می تواند معطوف به «درون یا بیرون» باشد) که به صورت دائم یا دوره ای در فرد دیده می شود که قبلا وجود نداشته یا به این شدت نبوده است. این علایم در زیر فهرست شده است:

 الف) اختلال در خواب (مشکل در به خواب رفتن یا در خواب ماندن).

 ب) بی ثباتی هیجانی (بغض دائم).

 پ) افزایش احساس مالکیت و حفظ همسر (شریک عشقی) به هر قیمتی، گوش به زنگ بودن نسبت به رقبای احتمالی.

 ت) اضطراب، بی قراری و لرز.

 ث) اختلال در تمرکز.

 ج) خشم و تحریک پذیری بیش از حد. ممکن است خشم خیلی شدید باشد و به خشونت منجر شود و به صورت انفجاری ابراز شود. شریک عشقی فرد، عاملی که موجب تهدید رابطه شده (مثل رقیب) یا اطرافیان (مثل افرادی که موقع طغيان خشم کنار فرد هستند یا دوستان صمیمی و نزدیک به فرد که مورد حمله غیر عمدی او قرار می گیرند) همگی می توانند هدف خشم فرد قرار گیرند. 

چ) داشتن «حس غیر واقعی» پیرامون رویداد ضربه عشقی مثل بهت زدگی، گیجی، جدایی از واقعیت، خلسه، پریشان حالی، اختلال در حافظه).

 ح) تمایل ناخودآگاه و وسواس گونه برای تعقیب کردن و تصاحب مجدد هدف عشقی از طریق تهدید کلامی، مزاحمت تلفنی یا خشونت. این تمایلات ممکن است متوجه یک رقیب خیالی یا واقعی نیز شود.

 خ) وسواس فکری، آشفتگی و احساس گناه در مورد کارهایی که باید انجام می داد تا هدف عشقی خود را از دست ندهد یا این که انجام چه کارهایی موجب از دست دادن او شده است. وسواس فکری فرد، راجع به مسئولیت خود در برابر این از دست دادن و تأسف نسبت به کارهای گذشته انجام ندادن هیچ کاری) است.

اگر چه اعتبار این علایم از طریق تحقیقات گسترده مشخص نشده است، می تواند برای ارزیابی سندرم ضربه عشقی افراد در معرض خطر مفید باشد. همان طور که قبلا نیز ذکر شد برای تشخیص سندرم ضربه عشقی لزومی ندارد همه علایم مذکور در فرد وجود داشته باشد. ممکن است شدت و تعداد علائم در افراد مختلف فرق کند. سندرم ضربه عشقی به درجات مختلفی (درجه کم تا زیاد) در فرد نمایان می شود. درجه کم به موقعیتی اطلاق می شود که بیماری شدت کمتری دارد.

مطالب مرتبط با نوشته

اشتراک گذاری

avatar

درباره دکتر شقایق بازرگان

روانشناس و روان درمان گر

کارشناس ارشد روانشناسی

دکترای تخصصی روانشناسی

عضو سازمان نظام روانشناسی

عضو انجمن روانشناسی ایران

مدرس دانشگاه

ارتباط با دکتـر

درباره دکتر شقایق بازرگان

روانشناس و روان درمان گر

کارشناس ارشد روانشناسی

دکترای تخصصی روانشناسی

عضو سازمان نظام روانشناسی

عضو انجمن روانشناسی ایران

مدرس دانشگاه

ارتباط با دکتـر